بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین
ایامی که در پیش است به قدری عظمت دارد که هم عقل از ادراک عاجز است و هم بیان قاصر است. کسی نفهمید عاشورا چه روزی است و کاری که آن روز شد، چه کاری است و اثری که بر آن کار مترتب شد، چه اثری است.
لا یوم ... ، این کلام حجت خدا است . ایام مشتمل است بر حوادثی . روزگار ، روز نوح را دیده و آن سفینه را ، روز ابراهیم را دیده و آن مقامات را ، روز موسی ، روز عیسی ، روز خاتم، روز امیر المؤمنین، ولی کلام امام این است: لا یوم کیومک یا ابا عبدالله، اینجا است که کمیت عقل لنگ است، منتها ما از این ایام چون نفهمیدیم بهره ای که باید ببریم نبردیم.
ایامی است که نسیم وزیده از کربلا ، بهاری است که قلب ها را زنده می کند، وقتی است که هر کس ملبس به این لباس است از این فرصت استفاده کند و بذر حقایق مذهب را در مغز عامه مردم منتشر کند.
روایات اهل بیت هر یک، یک مدینة علم است و واقعا برای اهل فقاهت دریایی است .
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) یک جمله دارد. در این روایت ، یک سطر است اما در این یک سطر کتابها است: أربع تلزم كل ذي حجى من أمتي. چهار چیز است که این چهار، لازم ، تلزم چه کسی را ؟ كل ذي حجى از امت من ، گفتند: یا رسو الله! وما هن يا رسول الله ؟ قال : استماع العلم ، این اول،استماع العلم ، بعد باید فهمید که این هیئت بر سر مادّه سمع با تعلق به علم یعنی چه ؟ اول استماع العلم ، ما به شرح و فقه حدیث نمی رسیم، اشاره ای بس است. استماع العلم ، دوم : حفظه ، حفظ علم باز یعنی چه؟ سوم : والعمل به ، اما با این همه کمال در کلمه اخری است، چهارم: ونشره ، نشر آن علم.
اگر اهل علم و حوزه علمیه به همین روایت عمل کند، آیا در این مملکت زمینه ای برای تبلیغات مخالفین مذهب باقی خواهد ماند؟ وای ما بر در روز حساب که از ما بپرسند ، که این لباس را پوشیدی، در این صنف وارد شدی، سر سفره ما نشستی، آیا منتشر کردی ذخایر ما را ؟ راحت طلبی، تنبلی ، بدبختی ما است. ایام تفقه گذشت ، ایام انذار است، هر کس که تمکن دارد در این زمان و کوتاهی کند، باید آماده بشود برای جواب فردا. بعد، حسرت فوت است. خود این ذخایر که من می توانستم در ایام عاشورا یک نفر را از یک ضلالت در بیاورم، چرا نکردم.
این حدیث غوغا است. منتها خصوصیت در متن است، منتها هنر این است که ما بخوانیم، بعد بفهمیم ، نه ببافیم . حدیث این است: - اگر برسیم در حدی که میسر است-
روایت از ابو محمد العسکری، علیه السلام، حضرت امرأة عند الصديقة فاطمة الزهراء (عليها السلام) فقالت : إن لي والدة ضعيفة وقد لبس عليها في أمر صلاتها شئ ، وقد بعثتني إليك أسألك ... مادر من یک مسئله در نماز برای او روشن نشده، مرا مبعوث کرده نزد تو که از تو بپرسم . فأجابتها فاطمة عليها السلام عن ذلك ، فثنّت فأجابت ، مرتبه دوم باز همان مسئله را سؤال کرد، جواب داد. ثم ثلّثت - مرتبه سوم- إلى أن عشّرت فأجابت؛ تا رسید به مرتبه دهم، آن هم از چه کسی؟ از کسی که مستغرق است فی الله و فی سبیل الله ، با آن مشاغل، ده مرتبه این مسئله تکرار شد و جواب داده شد.
ثم خجلت من الكثرة فقالت : لا أشق عليك يا ابنة رسول الله! عذرخواهی کرد از این مشقت. این را خوب گوش بدهید: - قالت فاطمة : هاتي وسلي عما بدا لك ، أرأيت من اكترى يوما يصعد إلى سطح بحمل ثقيل وكراه مائة ألف دينار، يثقل عليه ؟ اصلا عکس العمل بهت انگیز است. او عذرخواهی کرد، خود حضرت باز از او معذرت خواست، که تو منتی داری، نه من بر تو.
آیا ما با ایتام آل عصمت این جور معامله کردیم در احکام و در عقاید و در مسائل دین؟
فقالت: لا . گفت: اگر بار را ببرد تا این سطح به صد هزار دینار سنگینی حس نمی کند. بعد حضرت فرمود: قالت : اكتريت... - تعبیرات بهت انگیز است- من هم کرایه شدم، تو آمدی مرا کرایه کردی، این بار را من کشیدم برای تو ، ولی در قبال چه به من داده شد. فقالت: من هم کرایه شدم ، لكل مسألة بأكثر ما بين الثرى إلى العرش لؤلؤا ، به هر جوابی که از مسئله تو دادم ، مزد من از زمین تا عرش، لؤلؤ ، سراسر، خدا به من داد.
کسانی که این ایام را به استراحت پرداختند ، آنها که رفتند به مردم منقطع از امام، درمانده گان و ایتام، مسائل دین را آموختند، اینها چه باختند ، آنها چه یافتند.
در جواب یک مسئله از زمین تا عرش... ؛ تمام این کهشکان ها در آسمان اول است، تا برسد به آسمان هفتم، لوح ، قلم کرسی، وسع کرسیه السموات والارض، آن وقت نوبت عرش است، از زمین تا عرش، اجر جواب یک مسئله است.
روایت بهت انگیز است: سمعت أبی ، خودم از پدرم شنیدم . آنچه صدیقه کبری شنیده، چیست؟ سمعت أبي (صلى الله عليه وآله) يقول : إن علماء شيعتنا يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علومهم وجدّهم في إرشاد عباد الله ، خلعت از خدا می گیرند، منتها این خلعت ها - خلعتی که خدا بدهد ، چه خلعتی است ؟- اما خلعت ها به اندازه علم ها است، این یک ، دوم: به اندازه نشرها ست ؛ به چه کسی یاد دادی، چه شبهه ای دفع کردی، چه مسئله ای برای جاهلی حل کردی، چه عقیده ای محکم کردی، خُلع به اندازه اینها است. وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ . وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ،
بعد مهم این است ، چون حدیث مفصل است، وقت هم نیست. کلمه آخر این است : بعد خود صدیقه فرمود: پدرم به من گفت: به هر یکی که کارش این باشد: تحصیل علم ما ، نشر در ایتام شیعه ما ، به هر یک خدا هزار هزار خلعت می دهد، هر خلعتی یک نخش ، یک سِلکش افضل مما طلعت عليه الشمس ألف ألف مرة . حالا این حساب به کجا می رسد. هزار هزار خلعت، هر نخی از هر خلعتی هزار هزار برابر ما طلعت علیه الشمس . این اجر کسانی است که این عاشورا بروند در مناطق محروم، به درد ایتام آل عصمت برسند.
... چه کردند برای حفظ این دین ، و ما چه کردیم!
امام چهارم کیست؟ کسی که روز قیامت که می شود ، در عرصات منادی ندا می کند: أین زین العابدین؟ در صف انبیاء... ، نتیجه خلقت عبادت خدا است، تمام عابدین از اولین تا آخرین ، یک نفر زین العابدین ، کسی که کار را با خدا به این جا رساند، پسرش افتاد در چاه، مشغول نماز بود، صدای شیون از اهل حرم برآمد ولی او تکان نخورد تا نماز را تمام کرد با تعقیباتش، آمد سر چاه، دست دراز کرد طفل را بیرون آرد، گفتند: یا بن رسول الله! چرا نماز را قطع نکردی؟ جوابش این بود: کنت بین یدی جبار ، من بودم در مقابل جباری که اگر از او رو بر می گرداندم او از من روی بر می گرداند، تمام عالم در مقابل این کلمه ناچیز است.
همچو کسی چشمش افتاد به یتییم ابوالفضل العباس: عبیدالله بن عباس بن علی ، تا چشم به صورت این طفل افتاد، صدای ضجه بلند شد، بعد بیان آن حضرت این است: هیچ روزی بر پیغمبر خاتم اشد از روز احد نگذشت ، چون آن روز عمویش حمزه سیدالشهدا از دستش رفت، روز دوم روزی بود که در غزوه موته جعفر بن ابی طالب از دستش رفت، بعد از این دو کلمه این جمله را فرمود: لا یوم کیوم الحسین . بعد چه فرمود؟ نگاه کرد، باز به صورت آن یتیم ، گفت:.. هر وقت من یادم از این جمله می آید مبهوتم، فرمود: برای عمویم عباس، عندالله منزلتی است که يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة ، این منزلت چه منزلتی است؟ جمیع شهدا در حسرت آن مقام اند ،حمزه سیدالشهدا باز در غبطه منزلت عباس بن علی است، جعفر طیار که پرواز می کند با ملائکه در بهشت، در غبطه مقام اوست عند الله.
چه کرد که به اینجا رسید؟ عقل مبهوت است گفتنی نیست. فرات را فتح کرد، تشنه تر از همه او بود، کنار آب نشست ، دست کرد یک کف آب برداشت ، آن منزلت ریشه اش اینجا است، پیغمبر راضی بود ، علی راضی بود ، سیدالشهدا از خدا می خواست ،همه را می دانست ، اما ذکر عطش الحسین ، چون یادش از لب خشک او آمد، تعبیرش این است:
يا نفس من بعد الحسين هوني ، وبعده لا كنت ان تكوني
آب را ریخت، مشک را پر آب کرد، از شریعه بیرون آمد، همه کمین کردند، چه گذشت ، گفتنی نیست، همین قدر می گویم که معلوم بشود آن منزلت چیست؟ یک مرتبه دست راست افتاد ، تا چشمش به دست بریده افتاد گفت:
والله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی، وعن امام صادق الیقین، نجل النبي المصطفی الأمين
دست راست را این جور جواب داد. چیزی نگذشت دست چپ هم افتاد، چشمش به آن دست بریده که افتاد گفت:
قد قطعوا ببغيهم يسارى ، فأصلهم يا رب حر النار
بعد مهم این است: هر دو دست رفته ، مشک آب مانده است، همه امید این است که این آب به خیمه ها برسد، یک وقت دید آب ها روی زمین است، حالا فکر کنید، امید این جور به یأس تبدیل شد. تیر آمد به چشم خورد، خاری اگر به گوشه چشم ما برود چه می کنیم؟ تیر و چشم و...، باز هم خودش را نگه داشت، یک مرتبه عمودی از آهن به سر آمد. حالا وقت افتادن است. هر کسی می افتد اول دست ها را سپر می کند، چه جور افتاد؟! یک جمله گفت که در عمرش نگفته بود. در تمام عمر گفت یا سیدی ، یا مولای ، اما آن وقت یا اخا! ادرک اخاک . آمد... کسی که عالم پشت و پناهش تنها او است، تکیه گاه عالم امکان ، کنار آن بدن ایستاد، یک جمله گفت. از این جمله باید فهیمد چه خبر است. کسی که از اول وقت، داغ علی اکبر دیده، جنازه او را به خیمه گاه آورده اما همچو جمله ای هرگز نگفته، کنار آن بدن ایستاد گفت: الان انكسر ظهري ، نه کمر من خمید، گفت کمر من شکست، وانقطع رجائی ، بعد آمد به خیمه ها ، چرا نیاورد بدن را؟ همه بدن ها آورده شد ، اما این بدن ماند، نمی توانم بگویم: چرا نیاورد. دست زیر هر عضوی که می برد عضو دیگر به زمین افتاد. آمد، یک مشت زن و بچه همه دویدند، چه شد؟ یک کلمه حرف نزد، فقط یکسر رفت به خیمه برادرش، وارد خیمه شد عمود خیمه را کشید.
سلام الله ... - این از زبان صادق اهل بیت است- سلام الله و سلام انبیائه… سلام خدا ، سلام تمام انبیاء ، سلام تمام مرسلین، سلام تمام ملائکه مقربین بر تو ای عبد صالح! ورفع ذکرک فی علیین وحشرک مع النبیین والصدیقین،
بعد جمله ای که حضرت فرمود: رفع ذکرک فی علیین ، علیین کجاست؟ در آنجا نام ابو الفضل العباس را خدا بلند کرد. این جور در راه این دین همچو کسی به این جور جان داد.
ایام عاشورا است ، سعی کنید مردم را به عظمت مصیبت آشنا کنید، مصیبت خیلی سنگین است. پیغمبر مأمور شد ، جز دست خاتم دستی نبود، مأموریت چه بود؟ یک قاروره خدا به دست خاتم داد. ... با این قاروره خون گلوی حسین را بگیر. آمد کنار گودال قتلگاه ، وقتی سر بریده شد، پیغمبر همانجا نشسته بود با آن شیشه آن خون را گرفت...این بیان حجت خداست: آن شیشه را برد به آسمان. به هر آسمانی برد لرزید ، تا رسید به کرسی ، کرسی لرزید، تا رسید به عرش ، شیشه خون را در طاق عرش گذاشت، آن طاق تا قیامت می لرزد.
السلام علی الحسین ... السلام علی الحسین وعلی بن الحسین وعلی اصحاب الحسین