بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين وصلي الله علي سيدنا محمد وآله الطاهرين سيما بقية الله فى الارضين واللعن علي اعدائهم الى يوم الدين
در هر كاري، آن كارگر بايد بصيرت بر آن كار داشته باشد. شرط ورود در هر كاري بصيرت است. «علي بصيرة من أمري».
أهم امور قرآن است. ورود در بحث قرآن، بصيرت خاصي ميخواهد. شروع ما در بحث قرآن، از سورهي مباركهي يس است. سرّ اينكه ابتدا كرديم به «يس»، در خلال اين بحث روشن ميشود.
اولا: مستند مطالب بايد ريشه از وحي داشته باشد، بالاخص در قرآن؛ «لا يمسه الا المطهرون».ما قرآن را نشناختيم!
ابتداء به اين سوره که کردیم از جهت رواياتي است كه وارد شده است، و روایات مشتمل بر مطالب دقيقه است كه هر جملهاي محتاج به بحث است.
روايتي كه صدوق اعلي الله مقامه نقل ميكند و ما يك قسمتي را از اين روايت بیان ميكنيم:
اين سوره، سورهاي است كه اگر كسي در روز بخواند، آن روز «من المحفوظين والمرزوقين» است. خوب دقت كنيد! حفظ و رزق، اثر اين سوره است در روز. اگر در شب قرائت كند، خدا هزار ملك ميفرستد، تا او را حفظ كنند از كل شيطان رجيم و از هر آفتي. خاصيت روزِ سوره امري است، خاصيت شب امري. اگر در آن روز يا شب بميرد، مرگ اين شخص چگونه است؟ اگر بميرد، خدا سی هزار ملك برای غسل او ميفرستد؛ سی هزار ملك در نماز بر جنازهي او حاضر ميشوند و اين سي هزار ملك ديگر برنميگردند؛ در قبر تا روز قيامت، براي اين مرد يا زن كه با اين سوره رفته، استغفار ميكنند. هنگام حشر هم، خدا او را در درجهاي منزل ميدهد كه آن درجه، منزل ملائكهي مقربين و انبياء مرسلين است.
اين روايات اشاراتي دارد، لطائف و حقايقي دارد.
چون بايد قبل از شروع در تفسير سوره، بدانيد كار چه كاري است و هر كسي خودش را آماده كند كه اين مرتبه و مقام چقدر عظيم است. ان شاءالله بحث قرآن را در «والقرآن الحكيم» طرح خواهم كرد. امروز فقط بيان مختصري است از جهت بصيرت همه شما در اين امر مهم.
روايتي كه باز در جامع الاخبار است و قسمتي از اين روايت را قطب الدين راوندي در دعوات نقل ميكند، باز هم چند جملهاي[ می گوییم].
كلمات بر طبق اين دو كتاب عظيم، مستند به شخص اول عالم است، آن كسي كه « وما ينطق عن الهوي». تعبير اين است:
« أفضل مِن كل شيء القرآن». اين جمله بهت انگيز است! «أفضل مِن كل شيء»! جمع شده بين اطلاق و عموم؛ اعم مفاهيم «شيء» است، مصدَّر به «كل» شده كه از ادات عموم است. أفضل هر چيزي بلا استثناء قرآن است. دليل اين افضليت ان شاءالله، بعد در سورهي «يس» خواهد آمد.
يكي از جملهها اين است: آنهايي كه حملهي قرآن اند، اهل قرآن اند، محفوفون برحمة الله، ملبوسون بنور الله. خود من وقتي هر جملهاي را ميگويم، متحيرم تا چه اندازه در اين جمله بحث بشود. خوب دقت كنيد، ما اين تفسير را، بعد از يك دوره اصول، شروع كرديم كه مغزها آماده بشود و آنهايي كه قدرت فكري، در اثر تأمل در كلمات نوابغ افكار بشر، پيدا كردهاند، اين قدرت را در قرآن به كار ببرند.
رحمت الهيه همان گوهري است كه منتهي الآمال جميع اولين و آخرين است. آن رحمت، چه رحمتي است؟ باز مرجع قرآن است؛ «ورحمت ربك خير مما يجمعون»؛ يك رحمت او، «ورحمت ربك خير مما يجمعون»! ديگر بالاتر از اين تعبير نميشود! آن وقت حملهي قرآن محفوف اند به اين رحمت.
بعد جمله دوم بسيار عجيب است. «الملبوسون بنور الله»؛ اينها كساني هستند كه پوشيده شدهاند به نور خدا. «الله نور السماوات والأرض». اين قرآن است.
بعد مهم اين است كه همهي كلمات را كه در عظمت قرآن فرمود، تا رسيد به اينجا كه مستمعش چه خاصيتي دارد، تالي و قارئش چه خاصيتي دارد. كسي كه بشنود، خدا خير دنيا به او ميدهد . كسي كه تلاوت كند خير آخرت به او ميدهد . اين است كه بايد در كلمات اهل عصمت دقت كنيد. شنونده خير دنيا ، خواننده خير آخرت ؛ در اين يكي كه بهره، دنيا است، در آن يكي كه بهره، عقبي است، باز بحث عميقي است.
تا رسيد به اينجا، اينجا مطلب عوض ميشود. بعد فرمود: «إن في كتاب الله سورة»؛ در اين كتابي كه أفضل من كل شيء است، يك سوره هست؛ اين سوره يسمّي ، تسميه ميشود. تسميه ريشهاش اسم است. اسم مايهاش نشانه است. بعد در مقام تسميه فرمود: اسم اين سوره «عزيز» است. حالا از اسم، پي به مسمّی ببريد. مهم اين جمله بعد است: «يدعي صاحبها الشريف عند الله». خود سوره عزيز است. صاحب سوره شريف است. وصف سوره به عزت، وصف صاحب به شرف، باز بحث مفصلي دارد.
اين نكتهها كه ميگويم، اهلش بايد كار كنند.
در اين روايت تعبير نشده به قاري، تالي. در بعضي از روايات قاري سورهي يس است، تالي سورهي يس است. در اين روايت صاحب سورهي يس است. در صاحب، سرّي است كه بعد معلوم ميشود. آن وقت صاحب اين سوره يدعی، خوانده ميشود شريف. اما شريف نزد كي؟ شرف، تارة نزد خلق است. شرف نزد خلق، به محدوديت خلق محدود است. اما اگر شرف، «عند الله» شد، آن شرف، به عنديت الله، ميشود غير محدود. صاحب اين سوره خوانده ميشود شريف، اما شريف عند الله.
كلمه «عند الله» باز سرّي دارد. مقامات مختلف است؛ اعلي المقامات، ارفع الدرجات، مقام عنديت است؛ «في مقعد صدق عند مليك مقتدر».
سورهي يس قدرتش اين است: صاحب اين سوره را از حضيض ماديت و انقمار در شهوت و غضب جذب ميكند، در هيچ آسماني متوقف نميشود، تا ميرسد به مقام عنديت مليك مقتدر. اين مقام صاحب سورهي يس است!
اين است قرآني كه ما نشناختيم، نه كل را، نه جزء را!
حالا صاحب اين سوره شدن، راهش چيست؟ اين روايت ختم كلام است. هم عامه، هم خاصه، هر دو طبقه از شخص خاتم اين روايت را نقل كردهاند و روايت اين است:
هر چيزي قلبي دارد. باز خود حديث معجزه است؛ هر چيزي قلبي دارد! امروز پيشرفت علم به اينجا رسيده كه كشف ميكند هر چيزي قلبي دارد، مركزي دارد. اين كلمه را در جزيرة العرب، هزار و چهارصد سال قبل، در امتي فرمود كه آن امت از حلوا خدا درست ميكردند، صبح تا ظهر سجده ميكردند، ظهر ميخوردند. همچو كسي، در همچو امتي، ظهور كرد، آن روز يك كلمهاي گفت كه امروز در عالم علم، شق القمر ميكند!
براي هر چيزي قلب است، حتي اتم. كوچكترين ذره قلب دارد. قلب هر چيزي هم متناسب با آن چيز است. اين است خاتم النبيين! بعد كه هر چيزي قلبي دارد، افضل الاشياء چي شد؟ قرآن. . وقتي اين چنين است، قلب قرآن چيست؟ بعد فرمود: «قلب القرآن»، قلب قرآن سورهي يس است.
چرا سوره يس قلب قرآن است؟ هيچ فكر كرديد؟ سرّ اعظم اين است: عالم امكان هم، قلب دارد. قلب عالم امكان خاتم پيغمبران است. اين قلب عالم است. هر چيزي قلب دارد، عالم هم قلب دارد. كل العالم، قلبش ميشود كل آدم. كل آدم ميشود نفس خاتم. او ميشود قلب عالم. سورهي «يس»، سورهي قلب عالم امكان است. اين است كه اين سوره، قلب قرآن است. پنج اسم دارد: محمد، احمد, ـدر قرآن اين اسماء آمده- عبد، نور. آن اسمي كه آن اسم مرموزترين اسماء است، اسم ياسین است. «يس، والقرآن الحكيم، انك لمن المرسلين»، اين خطاب به ياسین است. ياسین, خاتم النبيين است. او قلب عالم امكان است؛ سورهي او قلب قرآن است.
اين است بصيرت در امر كه بفهميد مسئله چيست! حالا كه روشن شد اهميت امر، مهم باز اين است، اصلا سلسلهي مطالب را فكر كنيد، همه معجزه است! باز روايت اين است: خود او فرمود من وُدَّ اين است…
كلمهي وُدّ غير از حب است. تارة گفته ميشود: من دوست دارم؛ تارة گفته ميشود: من مودت دارم، ود دارم. به لغت مراجعه كنيد، اين نكته روشن ميشود. در كلمهي ود، آرزو هم خوابيده. كسي كه ميگويد من ودم به اين امر است، علاوه بر محبت، تمني و آرزويش هم متعلق به آن امر است.
روحي و ارواح العالمين لك الفداء، يا رسول الله! فرمود: آنچه من آرزو دارم اين است كه در قلب هر يك از افراد امت من، سورهي يس باشد. اين آرزوي خاتم النبيين است.
از امروز هر كس را اين كلمه به او رسيد، از دست بدهد، به حسرتي مبتلا خواهد شد كه آن حسرت پايان ندارد. از امروز، هر يك از شما ملتزم بشويد، اين سوره را بخوانيد. هر جا به تبليغ رفتيد، مردم را وادار كنيد، هر روز اين سوره را بخوانند. سرّش اين است كه آرزوي خاتم اين است. ما دنبال چه هستيم؟! از خواب بيدار بشويد! ديگران را هم بيدار كنيد. مبادا روزي بر شما بگذرد و اين سوره را نخوانيد، تا كار به اينجا برسد! آن وقت ميشويد صاحب سورهي يس. آني كه گفتم اينجا است.
قاري يك حساب دارد. تالي يك حساب دارد. صاحب سوره, حساب ديگر دارد. هر روزه بخوان، ميشوي صاحب سوره. بعد مقام، شرف عند الله است. راه هم اين است. دليلش را، در درس بعد، خواهم گفت. امروز كه همه شروع كرديد، هديه كنيد به خود خاتم النبیين. فردا باز سوره را بخوانيد، به امير المؤمنين. روز سوم به صديقهي كبری. اين ترتيب سرّي دارد كه ان شاءالله دليلش را بعد خواهم گفت.